اگر داستان یک فیلم بود، میشد گفت که این مرد شاید انسانی است که از زمانهای گذشته با ماشین زمان به آینده سفر کرده… او وقتی در سکوی ایستگاه مترو امامخمینی تهران منتظر رسیدن قطار بود، ناگهان به خودش آمد و احساس کرد که خودش را نمیشناسد. هرقدر فکر کرد، به خاطر نیاورد کیست و از کجا آمده و به کجا میرود. باورش نمیشد که این اتفاق برایش رخ داده. سراسیمه از مسافران مترو کمک خواست: «من کی هستم… اسم من چیه؟!… چرا اینجا هستم؟!» اما کسی پاسخی نداشت. مردم او را به کلانتری ۱۱۳ بازار بردند. از آنجایی که هیچ کارت شناسایی همراه خود نداشت و نمیدانست باید به کجا برود، چندین شب در کلانتری خوابید. او هیچ چیزی از زندگیاش به خاطر نداشت، اما وقتی یادش آمد که همیشه امام حسین را دوست داشته و مظلومیت او را نیز از یاد نبرده، بنابراین نام خودش را «حسین مظلومی» گذاشت تا به همان اسم صدایش بزنند. پزشکان پس از انجام MRI و آزمایشهای تخصصی، به این نتیجه رسیدند که مظلومی به دلیل لخته خونی که در مغزش ایجاد شده بود، حافظهاش را برای مدت نامعلومی از دست داده است. روزها گذشت و هیچ اتفاق جدیدی رخ نداد. او پس از مدتی فهمید که به زبان انگلیسی و تا حدودی هم آلمانی تسلط دارد و با مفاهیم کشاورزی آشناست، اما به خاطر نیاورد که قبلا چه شغلی داشته و کجا درس خوانده و زندگی میکرد. این مرد، ۴ سال است که در فراموشی کامل به سر میبرد و هنوز نمیداند کیست. در این مدت هیچ کسی سراغی از او نگرفته است. شاید به اشتراک گذاشتن عکس «حسین مظلومی» در شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک و وایبر، بتواند کمک کند تا شاید بالاخره یک نفر در دنیا پیدا شود که بگوید این شخص، واقعا کیست. چطور ممکن است که ۴ سال ناپدید شده باشی و هیچ کسی به دنبال تو نیاید؟ اگر در هر شهر و کشوری هستید و کسی را یافتید که از هویت این مرد اطلاعی دارد، با گروه زندگی روزنامه ایران تماس تلفنی بگیرید تا بداند کیست و به کابوس ۴ ساله او پایان دهید:۰۰۹۸۲۱۸۸۷۵۷۷۵۸ به اشتراک بگذارید